عقل پرسید دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود : فراق یار از همه مشکل تر است!
برای هر چیز اجبارا پایانی نهاده اند :
برای بند ، رهایی را
برای زندگی ، مرگ را
برای شادی ، غم را
و برای عشق ، جدایی را
زندگی یعنی چکیدن
همچو شمع از گرمی عشق
زندگی یعنی لطافت
گم شدن در نرمی عشق
بندم خود اگرچه بر پای نیست
سوز سرود اسیران با من است
و امیدی خود به رهاییم ار نیست
دستی هست که اشک از چشمانم می سترد،
و نویدی خود اگر نیست
تسلایی هست.
چرا که مرا
میراث محنت روزگاران
تنها تسلای عشقی است
که شاهین ترازو را
به جانب کفه فردا
خم می کند
برای هرچیز اجبارا پایانی نهاده اند:
برای بند
رهایی را
برای زندگی
مرگ را
برای شادی
غم را
و برای عشق
جدایی را