اگر روزی مردم
مرا در تابوت سیاهی بگذارید
تا بدانند که سیاهی روزگار را چشیده ام
چشمانم را باز بگذارید تا بدانند که
چشم انتظار بوده ام
و در آخر
تکه یخی بر روی قبرم قرار دهید
که هر صبح دم ، با طلوع اولین اشعه ی خورشید
به جای معشوق برمزارم گریه کند...